طاها ی شیرین من
سلام طاهای عزیزم اینروزها حسابی شیرین شدی وقتی هم اینو بهت میگم جواب میدی میگی چون شیرینی خوردم .دیگه کاملا سوال پیچم میکنی کجا هستی داری چکارمیکنی ومنوببر تو ماشین وخلاصه خیلی چیزها .راستی حسابی باموبایل من پیام میدی خودت هم تبلت داری بابایی واست خرید.باهمه تلفنی حرف میزنی ومیگی حالتون چطوره چه کار میکنید خیلی ممنون و خواهش میکنم عزیزم و سلام برسون رو میگی دلت میخواد بری سرسره بازی و باباجونت واست کم نمیزاره.مادر بزرگتو توی نماز اذیت میکنی و مهرنماز رو ازش میبری وبهش نمیدی کلی اعصابش بهم میریزه خودت هم نماز میخونی .از پنکه هم خیلی خوشت میاد و باید واست روشن کنیم البته یادگرفتی که باوسیله ای حتی کفش میبری بالا و خودت لامپ و پنکه را روشن میکنیکارهاتو یواشکی انجام میدی و اگه اعتراض کنیم به بابایی میگی مامانم چرا اذیت میکنههمش میگی بچم رو اذیت نکنبابات بهت میگه مگه بچه داری کلی هم میخندی.جهت اعتراض جیغ میکشیخلاصه به بتبایت که از سرکار میاد میگی خسته نباشی بابایی واگه چیزی واست بگیره میگی قشنگه خیلی ممنون اگه سکوت بکنه میگی نوچ چرا جواب نمیده بابا بامن حرف بزن بابا جوابش بده بابا بچتو اذیت نکن.کلی هم باید دورت بزنیم تو ماشین تا بخوابی