طاهاطاها، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 18 روز سن داره

طاهای بابا و ماما

من طاها هستم

سلام به وبلاگ من خوش آمدید من پسر خوبی هستم عزیز بابا ومامان به همه سلام میکنم یه ماشین قرمز دارم که هدیه تولدم هست و همیشه باهاش بازی میکنم ممنونم که از وبلاگم دیدن میکنید

طاهای باهوش مامان

سلام طاهای مامان تو این ایام واسه خودت یه اسم انتخاب کردی سیند پا وبه مامان بزرگت چون چشمشو عمل کرده و بایه چشم نگاه میکنه میگی ددپول  که در کارتون یه چشم داره خلاصه عکس میگیری فیلم بازی میکنی و به عروس هلندیت خیلی چیزها یاد میدی ...
5 ارديبهشت 1400

مینای طاها امروز رو به قبله به خواب عمیق رفت

طاها توی خونه اذیت بود چون از گربه ها خوشش می اومد مامانی واسش مرغ مینایی خرید که همیشه طاهارو صدا میزد و نگران طاها بود به طاها میگفت بابایی .بوس بده .طاها لباستو بپوش . اللهم صلی علی محمد وآل محمد. ترسیدم. طاها چته.برم بالا.علی محمد .سلام . مینا همیشه از دست ما غذا میخورد نمیزاشت مامانی غذا بخوره همیشه از مامانی نون میخواست حمام کردنو دوست داشت امروز کز کرده بود بهش گفتیم برو بالا گفت برم بالا ؟ رفت بالا ولی بعد اومدیم و دیدیم خواب عمیق رفته مینای عزیز همیشه حرفهای خوب میزد اما امروز رو به قبله خوابید سر به زیر و چشم بسته  و دیگه صدایی نداد گویا آروم  هیچوقت صدایی نداشت خداحافظ مینای مهربون.
5 دی 1399

کلاس اولی شدم

سلام طاهای من تو فردا روز اول کلاس اولیته.مامان جونم بزرگ شدنت و حرف زدنت با ما خیلی لذت بخش شده همیشه آرزوی شنیدن حرفهاتو داشتم الان که با من حرف میزنی بحث میکنی و اعتراض میکنی که اکثرا درست هستند من کلی ذوق میکنم گاهی اوقات از شدت خوشحالی دوست دارم جیغ بکشم .رفتم لباس کلاس اول تو خریدم کتابها و سفارش  دادم کلی دفتر و مداد و مداد رنگی و خلاصه هرچی لازم بود خریدم .انگار خودم میخوام بدم مدرسه .چه ذوقی داره پسرت بده مدرسه و مرد بشه چشم بد ازت دور میدونی اعتراف میکنم زیبایی زندگی همش تویی .ممنونم که اومدی به زندگیم ممنونم که هستی .و به خاطر کم و کاستیها و گاهی خستگی هام و اعتراضام منو ببخش.شیرینم وقتی ازت میپرسن تو از کجا اومدی که اینهمه ش...
31 شهريور 1398

افتادن دندان شیری طاها

سلام امروز۲۷ مرداد سال ۱۳۹۸ من پیش طاها بودم و مرخصی گرفته بودم یک هو دیدم که دندون پایین طاها نیستش تعجب کردم طاها تو گوش مادربزرگش گفت دندونم درد گرفت تکون میخورد و من درش آوردم من خیلی ذوق کردم طاها دندونشو آورد داد به من این اولین دندون شیری طاها بود که افتاده بود و طاها خودش اونو در آورده بود.مبارکه شیرمردم.مرد شدی دیگه واسه خودت.انشاءالله عروست🤗😘😊👌
27 مرداد 1398

لباس پیش دبستانی طاها

سلام مامانم من رو برد و لباس پیش دبستانیمو خرید البته دو دست لباس خرید .لباسم آبیه و روش اسم دبستانم هست من دیگه بزرگ شدم و به زودی زود میرم مدرسه ماه قبل مامانم منو برد یه مدرسه دیگه ازمامانم که پرسیدم بهم گفت غربالگری میکنند یعنی گوشهام چشمام رو میبینن خوبن یانه از من هم سوالاتی کردند تا حدی که میدونستم و میتونستم جواب دا دم
8 شهريور 1397

طاها دوست باباست

طاها تو با پدرت خیلی صمیمی هستی و همیشه بازی میکنی و میری سر سره بازی میری پارک و میری قدم میزنی باهم درد دل میکنید حسابی هم اذیتش میکنی کشتی میگیری
22 تير 1397

طاها بزرگ شده داره میره پیش دبستانی

سلام طاها جان خیلی وقت شد مطلب نذاشتم الان اومدم بهت بگم تواین چند سال خیلی اتفاقات افتاد که ننوشتم ما جای دیگه ای اومدیم من مجبور شدم تورو بزارم پیش مادرم و برم سرکار خونه ما ومادربزرگت دوره ومن خیلی اذیت شدم وقتی شب میشد مجبور بودم بزارمت اونجا تاصبح برم سرکار دوریت خیلی اذیتم کرد ولی الان بزرگ شدی موبایل و بازیهاشو خوب بلدی خوب حرف میزنی امروز تلفنی با مادربزرگ پدریت حرف میزدی آخرش گفتی خیلی شرمندم.سوره کوثر حفظت شده و تابیست میشمری همه رنگهارو بلدی .امسال تورو پیش دبستانی نوشتم.منو ببخش پسر کوچولوی من کاش بدونی هرکاری میکنم واسه توهست و آینده تو دوست دارم
22 تير 1397